شعری از شیخ بهایی دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید شیخ بهایی ____________________________________ نويسنده :علیرضا شریف زاداه تاريخ: شنبه نهم دی ۱۳۹۶ ساعت: 21:20 , ...ادامه مطلب